تحلیلی بر دومین نامه ارسالی رهبر انقلاب به جوانان غربی/ دیپلماسی انقلابی محصول حکومت علوی
وبلاگ "بهارنارنج، مرجع وبلاگی فرهنگیان فارس" نوشت:
در یادداشت فرهنگی پیش رو به تحلیلی معرفتی بر دومین نامه ارسالی رهبر معظم انقلاب اسلامی به جوانان غربی به قلم حمید حسن زاده می پردازیم.
اروپا سال 2016 را در حالی آغاز می کند که رهبر یک نظام دینی و انقلابی در دو مرحله آن هم در کمتر از یک سال جوانان آنها را مورد خطاب مستقیم قرار داده است و ایشان را دعوت به تفکر در مبانی الهی و دینی در پرتو همگرایی در اصول و مبانی اخلاقی و بشری در مدار عقیده نموده است.
نامه دوم امام خامنه ای به جوانان اروپایی در دورانی به آنها هدیه می شود که فرهنگ خود محور و ملحد غرب به پارادوکس خود تبدیل شده است.
این نامه نشان می دهد که روح تعبد و تکلیف گرایی تا چه میزان شاهد بر رفتار یک رهبر سیاسی و انقلابی است که بارزترین شاخصه الهی و فرهنگی این نامه (میثاق الهی) است.
نامه یک رهبر با بخشی از مردم جامعه دیگر که از نظر زبان، فرهنگ و ساختارهای تمدنی در شرایط متفاوتی هستند، بدان معنا است که نوعی از دیپلماسی عمومی با زبانی غیر متعارف در عالم مادیگرایی محض غربی، جوانان ایشان را به درک و فهم زندگی فطری دعوت می کند.
در این دیپلماسی نا متقارن با ایده های امروزی در غرب با ماهیت غیر الهی، گفتگو و ارتباط در سطح رهبر یک جامعه با بخشی از مردم ملت های دیگر نوعی تمدن سازی نامتقارن است و یک دیپلماسی ویژه.
نامه رهبر انقلاب ایجاد نوعی گفتمان است که از نظر اصول ثابت الهی و دینی می بایست مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرد. یعنی رهبر انقلاب در این نامه از جوانان غرب می خواهد در خصوص فهم از دین اسلام، فضا و جو غالبی که در رسانه های این کشورها اعم از شبکه های تلویزیونی، مطبوعات، فضای سایبر، بازی های کامپیوتری و فیلم های سینمایی وجود دارد را بشکنند و خودشان مستقیماً به سراغ دین اسلام بروند و علت پیدایش گروه های تروریستی و تکفیری را شناسایی، نقد و تحلیل نمایند.
این یک گفتمان جو شکن است که در جهت فرهنگ سازی از یک فرهنگ ناپاک و ضد ارزش و حرکت به سمت فرهنگ ارزشی قابل فهم است.
در این گفتمان به این نکته تاکید شده است که به جای اینکه نهادهای رسانه ای و هنری، شکلی تعریف شده برای جوانان کشور خود طراحی و ارائه بدهند خود جامعه هدف در کشف حقایق تلاش کنند، این نوعی گفتمان سازی متفاوت است و در فضای عرصه رسمی و عمومی شناخته شده امروز، نوعی عرصه سازی جدید است. بنابراین، مؤلفه بعدی که در ارسال این نامه مورد توجه است ،شکستن جو رسانه ای به سبک غربی است.
مؤلفه دیگر نامه رهبر معظم انقلاب ایجاد نوعی دیپلماسی عمومی در جوامع لیبالی است. این دیپلماسی یک نوع دیپلماسی بصیرتی و معرفتی است که در یک سوی آن، جوانانی هستند که پرورش یافته تمدن الحادی بوده و به مطالعه دین دعوت شده اند و در سوی دیگر جوانان و اندیشمندان جهان اسلام مخصوصا ایران هستند که آماده هستند پیام اسلام را به عنوان دین رحمت و به زبان همان جوانان برای آنان بازگو کنند و به نوعی مفاهیم یکسان برسند. شکل گیری این فضای گفتمانی جدید، ما را به یک نوع دیپلماسی عمومی همطراز مکتب اسلامی و انقلابی خواهد کشاند.
این هدف نیازمند بسترسازی و مشارکت عمومی تمامی مدیران و نخبگان قشری در جهت ساخت و معرفی مکتب و فرهنگ الهی در جوامع انسانی است. بازخوانی سیره نبوی و ائمه اطهار علیهم السلام از الزامات واصل شدن به اهداف عالی در نظر گرفته شده در این نامه است.
به یقین آثار معنوی این نامه کماکان و تا مدت های زیادی پا برجا خواهد ماند و نباید نامه رهبر انقلاب را تمام شده فرض کرد. اگر در داخل یک نگاه جامع و فرا گیر در بین نخبگان انقلاب اسلامی باشد و به عنوان ادامه دهندگان آثار تربیتی این نامه تاریخی ایفای نقش نمایند می توان در یک جبهه فرهنگی تمامی نهاد های فرهنگی و انقلابی را درگیر و برای هر یک وظایفی تعریف و محول نمود. این نوعی دیپلماسی عمومی در جهت تحقق اهداف عالی با حضور موثر ترین قشر جامع (جوانان) است.
اگر خواهان آنیم که به اهداف مطهر رهبر معظم انقلاب در ارسال این نامه جامع عمل بپوشانیم و سر بازان پا به کار ایشان باشیم، ضروریست خود را در خط مقدم این جبهه فرهنگی بدانیم و با اولویت گذاری عملکردی ارزیابی دقیق از صحنه مبارزه فرهنگی بین دو سر فصل الهی و الحادی داشته باشیم. اگر اطاق فکر فرهنگی در این میدان خطیر خود را به روز رسانی نکند قطعا فاقیه را خواهد باخت.
در این عرصه داشتن روحیه تحلیل گری، تولید محتوای، برآورد وضعیت فرهنگی حریف و شناسایی عوامل پیش رونده و پیش برنده از عوامل تسریع کننده و موفقیت است.
افول و محو شدن مکاتب سیاسی غرب در خلع فکری که در ماهیت اینگونه دولتها نهادینه شده است ضرورت معرفی مکتب جدید به جوانان تمدن غرب را ناگزیر می کند و این اولین مانع فکری دنیای ایسم هایی است که مدعی سعادتمندی انسان گمراه شده در تدبیر ناقص خود است.
نامه های رهبر معظم انقلاب نشان می دهد که لیبرالیسم به انتهای راه خود رسیده است، همانگونه که قبل از آن کمونیسم در هم شکست و راهی موزه مکتب دست ساز بشر شد، چراکه مدرنیته به سبک خواهش های نفسانی انسانی در مغرب زمین در ذات خود عدم بر وجود مقدم است.
و چه زیبا حضرت آقا، امام خامنه ای در موضوع جذب جوانان غربی به گروه های تکفیری (داعش) می فرمایند؛ "از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولد شدهاند و در همان محیط پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟”
واقعا ذهن های جوانان غربی به دنبال کدام آرمان اخلاقی به این گروه های تروریستی جذب می شوند؟ پاسخ به این پرسش خیلی سخت نیست چراکه در اندیشه و ماهیت اندیشه غربی انسان ها و پیروان آن سرگردان در انتخاب مسیر حق و حقیقت خواهند بود و این فقر ذاتی نظام لیبرالیسم غربی است.
امید یک رهبر دینی به جوانان یک مکتب الحادی در جهت رجوع ایشان به مبانی فکری الهی درس های بسیاری برای تمامی دولتمردان و فرهنگ سازان در حکوت های کشور های اسلامی است که شایسته است به صورت انقلابی به آن پرداخته شود.
و اما آنچه نباید در نتیجه گیری از آن غفلت کرد نیاز امروزی جوانان در تمامی جوامع به اصل مسلم معنویت در تعالی بخشی اخلاقی به انسان های تشنه از مبانی پاک فطری است.